اصحاب ایکه
سوره پانزده حجر
و راستى اهل ايكه ستمگر بودند (78) |
پس از آنان انتقام گرفتيم و آن دو [شهر اكنون] بر سر راهى آشكاراست (79) |
و اهل حجر [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند (80) |
و آيات خود را به آنان داديم و[لى] از آنها اعراض كردند (81) |
و [براى خود] از كوهها خانه هايى مى تراشيدند كه در امان بمانند (82) |
پس صبح دم فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت (83) |
و آنچه به دست مىآوردند به كارشان نخورد (84) |
و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده ايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد پس به خوبى صرف نظر كن (85) |
زيرا پروردگار تو همان آفريننده داناست (86) |
سوره بیست وشش شعرا
اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند (176) |
آنگاه كه شعيب به آنان گفت آيا پروا نداريد (177) |
من براى شما فرستاده اى در خور اعتمادم (178) |
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد (179) |
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست (180) |
پيمانه را تمام دهيد و از كم فروشان نباشيد (181) |
و با ترازوى درست بسنجيد (182) |
و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد (183) |
و از آن كس كه شما و خلق [انبوه] گذشته را آفريده است پروا كنيد (184) |
گفتند تو واقعا از افسون شدگانى (185) |
و تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى و قطعا تو را از دروغگويان مى دانيم (186) |
پس اگر از راستگويانى پارهاى از آسمان بر [سر] ما بيفكن (187) |
[شعيب] گفت پروردگارم به آنچه مىكنيد داناتر است (188) |
پس او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت به راستى آن عذاب روزى هولناك بود (189) |
قطعا در اين [عقوبت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند (190) |
و در حقيقت پروردگار تو همان شكست ناپذير مهربان است (191) |
سوره سی وهشت ص
و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند] آنها دسته هاى مخالف بودند (13) |
هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد (14) |
سوره پنجاه ق
|
و اصحاب ایکه و قوم تبع به تكذيب پرداختند همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه] تهديد [من] واجب آمد (14) |
داستان اصحاب ایکه
اَصْحابِ ایکه، نام قومى ياد شده در قرآن كريم كه رسالت پيامبر خويش، شعيب(ع)، را نپذيرفتند و بر ستمكاري خود اصرار ورزيدند. ياد اينان چهار بار در قرآن كريم، در سورههاي یاد شده بالا به ميان آمده، و در كنار اقوامى چون ثمود، قوم لوط و قوم تُبَّع جاي گرفته است. اين قوم ، غالباً با اصحاب مدين كه حضرت شعيب(ع)، ميان آنان رسالت مىكرده، يكى دانسته شده
واژة «ايكه»، موضوع اختلاف بوده، و معانى متفاوتى براي آن ذكر گرديده است. در ميان عالمان قرائت، در ضبط اين تركيب در سورههاي شعرا و ص - و نه در سورههاي حجر و ق - اختلاف نظر وجود دارد. اين تركيب در قرائت قراء حجاز و شام، به صورت «اصحاب لَيْكَةَ»، بدون همزه و با تاء مفتوح آمده است و ليكه در تفسير، نام شهري دانسته شده كه به جهت تأنيث و معرفه بودن، منصرف نيست . قاريان عراق در تمامى موارد، واژة اخير را «الايكة» خواندهاند كه از شهرت و پذيرشى بيشتر نزد مفسران برخوردار بوده است و «ايكه» در آن به معناي بيشه و محل درختان انبوه دانسته شده است برخی ايكه را نام مسكن قوم شعيب دانسته اند، اما برخى ديگر برآنند كه اين قوم درختى پر شاخ و برگ موسوم به «ايكه» را پرستش مىكردهاند و از همين رو اصحاب ايكه خوانده شدهاند در وصف اصحاب ايكه آمده است، اين مردم به فساد در داد و ستد گرفتار بودهاند و كم فروشى و نادرستى در اوزان و مقادير ميان ايشان مرسوم بوده است. شعيب نبى (ع) كه براي هدايت ايشان برانگيخته شده بود، آنان را به تقوا فرامىخواند و از ايشان مىخواست تا در سنجش با پيمانه و ترازو، درستى پيشه كنند و از عواقب كارهاي ناپسند خود بهراسند، اما قوم از او روي برتافتند و به دروغ و جادو متهمش كردند.
داستان اصحاب ايكه در روايات با تفصيلى بيشتر آمده، و گفته شده است كه اين قوم به راهزنى مىپرداختهاند و يا راه بر مردم مىبستهاند و از آنان باج مىستاندهاند. برخى ديگر گفتهاند كه چون مردم ديگر نقاط از حضور شعيب پيامبر، آگاه شدند، براي ديدار، روي به شهر وي آوردند، ولى اصحاب ايكه راه آنها را سد كردند و شعيب را مجنون خواندند
درباره عاقبت قوم، در روايات چنين آمده است كه شعيب(ع) در هدايت آنان تلاشى بسيار كرد، ولى آنان راه رستگاري را نپذيرفتند و بر باطل خويش ابرام ورزيدند. پس شعيب آنان را نفرين كرد و خداوند دعاي او را اجابت فرمود. به گفتة مفسران، سخن قرآن كريم از «عذاب يوم الظلة» (شعراء/26/189) به همين عذاب اصحاب ايكه اشاره دارد
مفسران با الهام از برخى آيات قرآنى، در وصف اين عذاب الهى گفتهاند كه دري از درهاي جهنم بر ايشان بگشود و بادي گرم و سخت وزيدن گرفت. آنان كه از شدت گرما به ستوه آمده بودند، جايگاهى مىجستند تا از گزند گرما در امان مانند، از اين رو به سوي صحرا گريختند. پس خداوند ابري فرو فرستاد و مردم به گمان يافتنِ جايى امن و آسوده در ساية آن ابر جاي گرفتند. در اين هنگام پروردگار از آن ابر، آتشى بر اصحاب ايكه فرود آورد؛ زمين لرزيد و آتش همه را در برگرفت. روايات چنينآوردهاند كه بلا هفت روزپياپى اصحاب ايكه را درگرفته بود و در آن، همگى، جز شعيب و پيروانش هلاك شدند.
شايان ذكر است كه برخى، مسكن اين قوم را از ساحل درياي سرخ تا سرزمين مدين يا مكانى پر درخت نزديك شهر مدين دانستهاند . همچنين روايتى ديگر درخور توجه است كه برپايه آن شعيب و يارانش هنگام نزول بلا، به ايکه كه بيشهزاري در نزديكى شهر مدين بوده است، پناه بردهاند .برخى از روايات نيز اشاره دارند كه مكان اصحاب ايكه، تبوك بوده است .
داستانهای دیگر در قرآن مبین
داستان سر بریدن گاو به دستور خداوند